ضرورت تقويت كشاورزى
و اگر چنانچه زراعت خودمان، كشاورزى خودمان نتواند كفاف براى خودمان باشد، دستمان دراز باشد پيش آمريكا و امثال آمريكا براى ارزاقمان وابسته خواهيم بود، نمىتوانيم كارى انجام بدهيم.
آن وقت در جهان سياسى هم بايد وابسته شويم. بايد مردمى كه مسئول كشاورزى بودند باز هم مشغول باشند، و كسانى كه پيشتر به واسطه مشكلاتى كه برايشان ايجاد شده بود نمىتوانستند عمل بكنند، حالا عمل كنند، دولت هم لازم است كه پشتيبانى كند از كشاورزها، همراهى كند با آنها هم آنها مشغول باشند هم دولت. تا آن كه راجع به كشاورزى كه يكى از امور مهمّه مملكت ماست و ما بايد صادر كنيم محصولات خودمان را به خارج، اينطور نباشد كه ما باز هم گرفتار باشيم، دستمان پيش خارجىها دراز باشد براى اينكه نان به ما بدهند...
ما بايد خودكفا بشويم و در همه چيز، من جمله در قضيّه كشاورزى. ايران مملكتى است كشاورزى، او بايد كشاورزى غنىاى باشد ايران مىتواند كه يكى از استانهايش مال خودش را كفاف بدهد و مابقى صادر بشود.
چرا بايد ايران محتاج باشد به غير؟... ايران تمام مناطقش تقريباً مناطق كشاورزى است و در همه مناطق كه زمين دارند و صلاحيّت دارد زمينها از براى كشاورزى بكنند.(صحيفه نور، ج10، ص60- 61)
ضرورت خودكفايى كشاورزى
توجه به بازسازى مناطق صنعتى نبايد كوچكترين خللى بر ضرورت رسيدن به امر خودكفايى كشاورزى وارد آورد، بلكه اولويّت و تقدّم اين امر بايد محفوظ بماند، و مسئولين بيشتر از گذشته خود را مكلف به اجراى آن سازند و در امر احياى اراضى و مهار آبها و ايجاد سدها و تشويق كشاورزان و دامداران و استفاده هر چه بيشتر از نعمتهاى بيكران الهى در طبيعت تلاش نمايند كه مطمئنّاً خودكفايى در كشاورزى مقدّمهاى است براى استقلال وخودكفايى در زمينههاى ديگر.(صحيفه نور، ج21، ص38)
كشاورزى اساس همه كارها باشد
ايران كشورى است كه بايد كشاورزى آن اساس همه كارها باشد و آن عده كه مىگويند از نظر كشاورزى نمىشود خودكفا شد اطلاع دقيق ندارند.
ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى: اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم، كه اوّلش قضيه زراعت است...
شما مىدانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است احتياج به خارج پيدا كند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را. و بايد او را اداره كنند اين وابستگى اقتصادى، آن هم در اين رشته موجب اين مىشود كه مملكت ايران تسليم بشود به ديگران.(صحيفه نور، ج18، ص189 به بعد)
ضرورت ايجاد صنايع مادر و دورى از مونتاژ
ما در برنامه صنعتى كردن مملكت هرگز چون امروز (منظور قبل از پيروزى انقلاب است)سراغ مونتاژ نمىرويم، ما در ايران صنايع مادر ايجاد خواهيم كرد و نوسازى را به بهترين وجه انجام خواهيم داد، البتّه توقع نبايد داشت كه اين كارها به محض رفتن شاه صورت گيرد، زيرا شاه ايران را به كلّى خراب كردهاست و ايران به صورت يك كشور جنگزده درآمدهاست، لذا براى ترميم خرابىها و ايجاد صنايع اصيل احتياج به مدّت است. ما نيازهاى تكنولوژى خود را از هر منبعى كه مفيدتر براى كشورمان باشد تأمين خواهيم كرد.
ما از جهت متخصّص كارآزموده بسيار غنى هستيم، هزاران كارشناس ايرانى در رشتههاى گوناگون علمى در كشورهاى خارجى هستند. اينها به دليل ظلم و ستم شاه و فقدان برنامه صنعتى علمى مجبور به ترك مملكت و كار براى مؤسسات خارجى شدهاند و با رفتن شاه اكثر اينها به ايران برخواهند گشت.(صحيفه نور، ج4، ص104)
ما خواستار صنعت ملى و مستقل هستيم
در خصوص صنعتى كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم. ولى ما خواستار يك صنعت ملّى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرارگيرد، نه يك صنعت وابسته به خارجه بر اساس مونتاژ...(صحيفه نور، ج2، ص44)
نقش مردم در سازندگى
استفاده از نيروى عظيم مردمى در بازسازى و سازندگى و بها دادن به مؤمنين انقلاب خصوصاً جبهه رفتهها و توسعه حضور مردم در كشاورزى و صنعت و تجارت و بازسازى شهرهاى تخريب شده و شكستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاصّ متمكن و مرفّه و بسط آن به تودههاى مردم و جامعه.(صحيفه نور، ج21، ص39)
كالاهايى كه برخلاف مصلحت و شرع است را نياورند
دولت بايد نظارت بكند، مثلاً در كالاهايى كه مىخواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى كه مىتوانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم.
لكن دولت نظارت كند در اينكه يك كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند. اين نظارت است.
همچو نيست آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكسها و از آن بساطى كه در سابق بود.(صحيفه نور، ج19، ص35)
جهادگران بذر انقلاب را در دل مردم مىكارند
كم نيستند جهادگرانى كه در راه بهبود زندگى مردم محروم و مستضعف ما شهيد يا معلول گرديدهاند، و كم نيستند خواهران و برادرانى كه در بدترين شرايط، دست به اقدامات فرهنگى و عمرانى زدند و به بدترين شكل به دست گروهكهاى از خدا بىخبر منافقان دنياپرست شهيد گرديدند.
چرا كه اين از خدا بىخبران خوب فهميدند كه اين جوانان جهادگرند كه بذر انقلاب را در دل هر روستايى مىكارند و با آبادانى مناطق محروم است كه هر روستايى و شهرى محروم سربازى مىشود پاسدار انقلابى اصيل اسلامى خويش. چرا كه آمريكا و ايادى مزدبگيرش خوب به اين نتيجه رسيدهاند با جهاد مقدّس فرزندان اسلام است كه نهال انقلاب اسلامى در روستاها و شهرهاى دورافتاده اين آب و خاك به گُل مىنشيند و تنها به همين دليل است كه هر جهادگرى را مانند رزمندهاى در ميدان نبرد مىدانند كه از انقلاب و اسلام و ايران دفاع مىنمايد.
ضرورت فقرزدايى از جامعه
مسئولين محترم كشور ايران علىرغم مخاطرات شديد اقتصادى و كمبود درآمدها، تمامى كوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايى جامعه كردهاند. و همه آرمان و آرزوى ملّت و دولت و مسئولين كشور ماست كه روزى فقر و تهيدستى در جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند كشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند.(صحيفه نور، ج20، ص129)
فقرزدايى و گرايش ملّتها به اسلام
از آنجا كه محروميتزدايى عقيده و راه و رسم زندگى ما است، جهانخواران در اين مورد هم ما را آرام نگذاشتهاند و براى ناتوان ساختن دولت و دستاندركاران كشور ما حلقههاى محاصره را تنگتر كردهاند و بغض و كينه و ترس و وحشت خود را در اين حركت مردمى و تاريخى تا مرز هزاران توطئه سياسى اقتصادى ظاهر ساختهاند، و بدون شك جهانخواران به همان ميزان كه از شهادتطلبى و ساير ارزشهاى ايثارگرانه ملّت ما واهمه دارند، از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند، و مسلّم هر قدر كشورها به طرف فقرزدايى و دفاع از محرومان حركت كند اميد جهانخواران از ما منقطع و گرايش ملّتهاى جهان به اسلام زيادتر مىشود.(صحيفه نور، ج20، ص129)
ثروتمندان نبايد در اداره كشور نفوذ كنند
ثروتمندان هرگز به خاطر تمكّن مالى خود نبايد در حكومت و حكمرانان و ادارهكنندگان كشور اسلامى نفوذ كنند، مال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قراربدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتكشان افكار و خواستههاى خود را تحميل كنند.
اين خود بزرگترين عامل تعاون و دخالت دادن مردم در امور و گرايش آنان به اخلاق كريمه و ارزشهاى متعالى و فرار از تملّقگويىها مىگردد. و حتّى بعضى ثروتمندان را از اين كه تصوّر كنند كه مال و امكاناتشان دليل اعتبار آنان در پيشگاه خداست متنبّه مىكند.(صحيفه نور، ج20، ص128 - 129)
ثروتمندان نبايد از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار باشند
خدا نياورد روزى را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و روآوردن به حمايت از سرمايهدارها گردد. و اغنياء و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشترى برخوردار بشوند.
معاذاللَّه! كه اين با سيره و روش انبياء و اميرالمؤمنين وائمه معصومين: سازگار نيست.
دامن حرمت و پاك روحانيت از آن منزه است، تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و بركات كشور و انقلاب و روحانيّت ماست كه به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده كردهاست.(صحيفه نور، ج20، ص129)
آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند
مبارزه با رفاهطلبى سازگار نيست، و آنها كه تصوّر مىكنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانهاند.
و آنهايى هم كه تصوّر مىكنند سرمايهداران و مرفّهان بىدرد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مىكنند آب در هاون مىكوبند!
بحث مبارزه و رفاه، بحث قيام و راحتطلبى، بحث دنياخواهى و آخرتجويى دو مقولهاى است كه هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميّت و استضعاف را چشيده باشند.(صحيفه نور، ج20، ص235)
وحدت رمز پيروزى
ما بايد اين اجتماعى كه در ايران حاصل شد و اين تحوّل بزرگى كه حاصل شد اين را سرمشق خودمان قرار بدهيم و از ياد نبريم.
توجّه داشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود.
سند پيروزى ما همين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بودهاست و آنها بايد بدانند كه رسيدن هر يك از آنها به هر مقامى براى خاطر همين ملّتى است كه بپا خاستند و وحدت كلمه را ايجاد كردند و با هم يك كلمه گفتند.(صحيفه نور، ج14، ص104)
نداى الهى از ايران به همه جا خواهد رفت
ملّت ايران قوى باشد و قوى هست، مصمم باشد و مصمم هست و به پيش برود و به پيش مىرود و اين اسلام را به همه عالم عرضه مىكند و افتخار براى ملّت ايران است كه از اينجا شروع به اين مسئله مىشود.
از ايران نداى الهى و اين نداى پيغمبر اكرم به همه جا خواهد رفت.
و ما مصمميم و ما همه فداى اسلام بايد بشويم.(صحيفه نور، ج15، ص55)
ما بايد مقاومت كنيم
ما هم تا آخر، زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را تحملّ كنيم. ما موظف هستيم تا امر الهى را انجام دهيم. پس، از سختيها نبايد هراس داشتهباشيم.
آيا پيغمبر صلى الله عليه و آله در مقابل سختيها عقبنشينى كردند؟ آيا حاضر به تسليم و سازش شدند؟ ما هم كه كار انبيا و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را انجام مىدهيم بايد بايستيم، بايد مقاومت كنيم تا اسلام استقرار پيدا كند و عدالت برقرار شود و دست ظالمها كوتاه گردد.(صحيفه نور، ج19، ص58)
توصيه ملّت به استقامت
همه مستعد اين هستند كه اين كاروان را به آخر برسانند و اين درخت ثمربخش اسلام را به ثمره خودش برسانند.
البته يك ملّتى كه يك ملّتى كه مىخواهد در مقابل همه قدرتها بايستد، نمىخواهد سازش كند با بلوك غرب و نمىخواهد سازش كند با بلوك شرق «ولاشرقيّه و غربيّه» مىخواهد باقى بماند، مىخواهد صراط مستقيم انسانيت و اسلاميّت را پيش بگيرد، بايد مهيا بشود از براى اينكه همه پيشآمدهايى كه پيش آمدهاست و خواهد پيش آمد.
ما نبايد گمان بكنيم كه پيش آمدها تمام شد. ما دست اين ابرقدرتها را از مخازن خودمان و تسلطشان را از كشور خودمان كوتاه كرديم و آنها ساكت نمىنشينند و ما بايد توجه داشتهباشيم و با كمال قدرت اتكال به يك قدرت غيرمتناهى و آن قدرت الهى است.
وقتى كه ما پشتوانهمان قدرت الهى هست و پشتوانهمان اسلام است و مقصدمان حق است براى چى در اين مصائب سست بشويم؟ وقتى ما راه خودمان را يافتيم، ملّت راه خودش را يافته است و آن راه را دارد با كمال جديّت و قدرت تعقيب مىكند، البتّه راه حق دشوارىها دارد، راه حق ناگواريها دارد، لكن آن كه اهل حق است و راه حق را مىخواهد برود، آن نبايد هيچ تصوّر اين را بكند كه كوچكترين سستى را به خودش راه بدهد.(صحيفه نور، ج15، ص54، (10/4/60))
پايدارى و استقامت مردم
هيچ كس هم نيست كه نداند پشت كردن به فرهنگ دنياى دون امروز و پايهريزى فرهنگى جديد بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با امريكا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد، و مردم ما اين راه را خود انتخاب كردهاند و بهاى آن را هم مىخواهند پرداخت و بر اين امر هم افتخار مىكنند.(صحيفه نور، ج21، ص108)
اگر ما تسليم امريكا و ابرقدرتها مىشديم ممكن بود امنيت رفاه ظاهرى درست مىشد و قبرستانهاى ما پر از شهداى عزيز ما نمىگرديد، ولى مسلماً استقلال و آزادى و شرافتمان از بين مىرفت.
آيا ما مىتوانيم نوكر و اسير امريكا و دولتهاى كافر شويم تا بعضى چيزها ارزان شود و شهيد و مجروح ندهيمّ! هرگز ملّت زيربار اين ننگ نخواهد رفت و تن به اين ذلّت نخواهدداد. ملّت ايران در مقابل امريكا مىايستد و به اميد خداوند پيروز است. خداوند آنقدر تأكيد كردهاست كه ما با آنها موالات نداشتهباشيم، آن وقت براى ارزانى اجناس، ما خودمان را بفروشيم؟!(صحيفه نور، ج17، ص151)
انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجّت ارواحنا فداه است، كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قراردهد. (صحيفه نور، ج21، ص108)
بايد هشيار و بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسههاى شيطانى شما را به سوى اين چپاولگران بينالمللى نكشند. و با اراده مصمم و فعاليت و پشت كار خود به رفع وابستگىها قيام كنيد و بدايند كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروى كم ندارد، و اگر خودىِ خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشم داشت به غير خود نداشته باشد در دراز مدّت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد.
... به شما برادران مؤمن عرض مىكنم اگر ما با دست جنايتكار آمريكا و شوروى از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداى خويش ملاقات كنيم بهتر از آنست كه در زير پرچم سرخ شرق و سياه غرب زندگى اشرافى و مرفه داشته باشيم.
و اين سيره و طريقه انبياء عظام و ائمه مسلمين و بزرگان دين مبين بودهاست و ما بايد از آن تبعيت كنيم و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملّت بخواهد بدون وابستگىها زندگى كنند، مىتوانند و قدرتمندان جهان بر يك ملّت نمىتوانند خلاف ايده آنان را تحميل كنند.(صحيفه نور، ج21، ص199 - 184 وصيتنامه)
نقش مردم در جمهورى اسلامى
وصيت من به ملّت شريف آن است كه در تمام انتخابات، چه انتخابات رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى كه انتخاب مىكنند روى ضوابطى باشد كه اعتبار مىشود، مثلاً در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر توجّه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روى موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند چه بسا كه خساراتى به اسلام و كشور وارد شود كه جبرانپذير نباشد و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسئول مىباشند.
از اين قرار عدم دخالت ملّت، از مراجع و علماء بزرگ تا طبقه بازارى و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسئول سرنوشت كشور و اسلامى مىباشد، چه در نسل حاضر و چه در نسلهاى آتيه. و چه بسا كه در بعض مقاطع عدم حضور و مسامحه گناهى باشد كه در رأس گناهان كبيره است.
پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد والاّ كار از دست همه خارج خواهد شد و اين حقيقتى است كه بعد از مشروطه لمس نمودهايد و نمودهايم. چه هيچ علاجى بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملّت در سرتاسر كشور در كارهايى كه محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام هد و در تعيين رئيس جمهور و وكلاء مجلس يا طبقه تحصيلكرده متعهّد و روشنفكر با اطلاع از مجارى امور و غيروابسته به كشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوى و تعهّد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت كرده و با علماء و روحانيون با تقوى و متعهّد به جمهورى اسلامى نيز مشورت كرده و با علماء و روحانيون با تقوى و متعهّد به جمهورى اسلامى نيز مشورت نموده و توجّه داشته باشند رئيس جمهور و وكلاء مجلس از طبقهاى باشند كه محروميّت و مظلوميّت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند، نه از سرمايه داران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذّات و شهوات كه تلخى محروميّت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند.(وصيت نامه)
هشدار نسبت به آينده انقلاب و حفظ نظام
امروز غرب و شرق به خوبى مىدانند كه تنها نيرويى كه مىتواند آنان را از صحنه خارج كند اسلام است. آنها در اين ده سال انقلاب اسلامى ضربات سختى از اسلام خوردهاند و تصميم گرفتهاند كه به هر وسيله ممكن آن را در ايران كه مركز اسلام ناب محمّدى است نابود كنند. اگر بتوانند با نيروى نظامى، اگر نشد با نشر فرهنگ مبتذل خود و بيگانه كردن ملّت از اسلام و فرهنگ ملّى خويش، و اگر هيچ كدام از اينها نشد، ايادى خود فروخته خود از منافقين و ليبرالها و بىدينها را كه كشتن روحانيّون و افراد بىگناه بر ايشان چون آب خوردن است در منازل و مراكز ادارات نفوذ مىدهند كه شايد به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذىها بارها اعلام كردهاند كه حرف خود را از دهان سادهانديشان موجه مىزنند.(صحيفه نور، ج21، ص108)
هشدار نسبت به خطر ليبرالها
من به طلاب عزيز هشدار مىدهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحانىنماها و مقدّس مآبها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابىنماها و به ظاهر عقلاى قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكردهاند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزىهاى بىمورد و سادهانديشها سبب مراجعت آنان به پستهاى كليدى و سرنوشتساز نظام شود.
من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىكنم كه بعض تصميمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمّدى نداشتهاند اشتباهى بودهاست كه تلخى آثار آن به راحتى از ميان نمىرود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و حركت به سوى امريكاى جهانخوار قناعت نمىكنند، در حالى كه در كارهاى ديگر نيز جز حرف و ادّعا هنرى ندارند.
امروز هيچ تأسفى نمىخوريم كه آنان در كنار ما نيستند، چرا كه از اول هم نبودهاند.
انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و ليبرالها مىخوريم.
آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است، ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول كه چرا مرگ بر امريكا گفتيد؟ چرا جنگ كرديد؟ چرا نسبت به منافقين و ضدانقلابيون حكم خدا را جارى مىكنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كردهايم؟ و صدها چراى ديگر!(صحيفه نور، ج21، ص96 - 95)
ذلّت ملىگراها
من به صراحت مىگويم ملّىگراها اگر بودند به راحتى در مشكلات و سختىها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مىكردند. و براى اينكه خود را از فشارهاى روزمرّه سياسى برهانند، همه كاسههاى صبر و مقاومت را يكجا مىشكستند و به همه ميثاقها و تعهّدات ملّى و ميهنى ادعاى خود پشت پا مىزدند.(صحيفه نور، ج20، ص243)
انقلاب اسلامى بزرگ ما، قبل از آن كه انقلاب سياسى و اجتماعى باشد يك انقلاب معنوى و روحانى است.(صحيفه نور، ج11، ص269 (23/11/58))
بايد سعى شود تا «از راه رسيدها» و «دين به دنيا فروشان» چهره كفرزدائى و فقرستيزى روشن انقلاب ما را خدشهدار نكنند.(صحيفه نور، ج20، ص124 (6/5/66))
مسئولين، صاحبان اصلى انقلاب را با بهانههاى بىاساس پس نزنند، تا به جاى آنان كسانى را كه وارثان رژيم گذشته، و وابستگان فكرى به آنان هستند جايگزين كنند.(صحيفه نور، ج20، ص240 (29/4/67))
من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيّت و سفارش مىكنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.(صحيفه نور، ج19، ص104)
ملّىگرايى اساس بدبختى مسلمين
آنهايى كه، آن قدرتهاى بزرگى كه مطالعه كردند روى كار ما سالهاى طولانى، صدها سال فرستادند و مطالعه كردند روى گروهها، روى افراد، روى اشخاص مطالعه كردند، حتّى روى زمينها، جنگلها و همه جا، در جامعه ما اين را يافتهاند كه اسلام است كه مىتواند جلويشان بايستد.
از اين جهت آن چيزى كه از همه چيز براى آنها مطرح است، اسلام است و آن چيزى كه سر راه اسلام قراردادند اين حكومتهاى فاسدند. با دست حكومتهاى فاسد و با تبليغ حكومتهاى فاسد، اين نژادپرستيها و گروه پرستيها در بين مسلمين رشد كردهاست.
عربها در مقابل عجمها و تركها قرار دادند و عجمها در مقابل عربها، و تركها را در مقابل ديگران و همه نژادها را در مقابل هم.
اينكه من مكرّر عرض مىكنم كه اين ملّىگرايى اساس بدبختى مسلمين است، براى اين است كه ملّىگرايى، ملّت ايران را در مقابل ساير ملتهاى مسلمين قرارمىدهد، و ملّت عراق را در مقابل ديگران و ملّت كذا را در مقابل كذا.
اينها نقشههايى است كه مستعمرين كشيدهاند كه مسلمين باهم مجتمع نباشند.(صحيفه نور، ج12، ص280)
رئيس جمهور اسلام و احكام را احيا بكند نه مليّت را
آقاى رئيس جمهور افرادى كه به درد جامعه اسلامى ما بخورد، و به درد مكتب ما بخورد بايد تهيّه كند، معرفى كند. يعنى نخست وزير را او تهيّه مىكند بايد يك شخصى باشد كه همه آن صفاتى كه من گفتهام درش باشد كه در رأس همه صفات، مكتبى بودن است
فكر بكند، فكر مكتب اسلام، درصدد باشد كه اسلام را تقويت بكند، درصدد باشد كه احكام اسلام را پياده بكند، نه درصدد اين باشد كه مليّت را احيا بكند.
آنهايى كه مىگويند ما مليّت را مىخواهيم احيا بكنيم، آنها مقابل اسلام ايستادهاند اسلام آمدهاست كه اين حرفهاى نامربوط را از بين ببرد. افراد ملّى به درد ما نمىخورند افراد مسلم به درد ما مىخورند.
اسلام با مليت مخالف است. معنى مليت اين است كه ما ملّت را مىخواهيم و مليّت را مىخواهيم و اسلام را نمىخواهيم. (صحيفه نور، ج12، ص274 (15/5/59))
حفظ نظام
ما برايمان واجب عقلى است، واجب شرعى است كه در اين موقع دنبال بكنيم و اين نهضتى كه ايران بپا كردهاست را به آخر برسانيم. (صحيفه نور، ج5، ص18 - 17 (13/11/58))
به ملّت عزيز ايران توصيه مىكنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان بدست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نماييد.(صحيفه نور، ج21، ص181)
بايد در حفظ دين مقدّس و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى استقامت كنيم، و مشكلات را با استقبال و استقامت انقلابى رفع نمائيم. (صحيفه نور، ج16، ص49 (22/10/60))
خدا مىداند كه اگر اين نهضت شكست بخورد، تا آخر ديگر ايران روى خوش به خودش نمىبيند.(صحيفه نور، ج6، ص230 (31/2/58))
اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خوردهاست، اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند.(صحيفه نور، ج10، ص226 (3/9/58))
حفظ اين جمهورى اسلامى از اعظم فرايض است.(ج15، ص203)
وجوب حفظ نظام
حفظ نظام يكى از واجبات شرعيه و عقليه است.(ج11، ص150)
وجوب عقلى و شرعى استمرار نهضت
ما برايمان واجب عقلى است، واجب شرعى است كه در اين موقع دنبال بكنيم و اين نهضتى كه ايران به پا كردهاست به آخر برسانيم.(ج5، ص17)
حفاظت و پاسدارى از جمهورى اسلامى
به ملت عزيز ايران توصيه مىكنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نماييد.(ج21، ص181)
مقاومت در حفظ نظام
بايد در حفظ دين مقدس و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى مقاومت كنيم، و مشكلات را با استقبال و استقامت انقلابى رفع نماييم. (ج16، ص49)
خطر شكست نهضت
خدا مىداند كه اگر اين نهضت شكست بخورد، تا آخر ديگران ايران روى خوش به خودش نمىبيند.(ج6، ص230)
هشدار در مورد شكست نهضت
اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند.(ج10، ص226)
امروز روزى است كه اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر.(ج11، ص156)
اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمهاى به اين نهضت بزرگ وارد بشود، اگر اين بخوابد و اين آتش خاموش بشود، ديگر امكان ندارد اين نهضت پيدا بشود يا شبيه آن پيدا بشود.(ج3، ص218)
حفظ مصالح نظام
ما بايد جلوى مفاسد را بگيريم، ما موظفيم از طرف اسلام كه مصالح مسلمين را حفظ كنيم، همه موظفيم، همه ما موظفيم كه مصالح اسلام را حفظ كنيم و اين طوايف دارند مصالح اسلام را از بين مىبرند. (ج8، ص245)
اسلام مكتب مبارزه و قيام
مسأله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب اسلام است كه مىتواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نمايد.(ج15، ص125)
«قُلْ إتَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقوُموُا لِلَّهِ مَثْنى وَفُرادى» خداى تبارك و تعالى در اين آيه مىفرمايد كه يك موعظه، فقط من يك موعظه به شما مىكنم، يك موعظهاى كه واعظش خداست و آورنده موعظه پيغمبر اكرم است و مىفرمايد، فقط يك موعظه است، اين موعظه بايد اهميتش خيلى زياد باشد كه در اين تعبير مىفرمايد و آن موعظه اين است كه «أنْ تُقوُموُا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى». اينكه قيام كنيد براى خدا، براى اقامه حق قيام كنيد.(ج 3، ص202)
قيام للَّه است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد.(ج1، ص9 )
براى خدا قيام كنيد
خداى تبارك و تعالى مىفرمايد فقط يك موعظه همه موعظهها را يك موعظه من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملّت متعّظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم، «إنَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُوموُا لِلّهِ» اينكه براى خدا قيام كنيد وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمؤمنين مىديد كه دين خدا در معرض خطر است معاويه دارد وارونه مىكند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست، موعظه خدا هميشگى است هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى اسلامى الهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسايل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بكوبند، اينجا لِلَّهِ بايد قيام كرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم، شكست تويش نيست.(ج7، ص37)
همه بايد براى خدا قيام كنيم
شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب عليه السلام ، ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مىفرمايد كه: «قُلْ إتَّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقوُموُا لِلَّهِ مَثْنى وَفُرادى» دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همان قيام آن شخص واحد است و هم قيامها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لِلّهِ باشد... البته آن حضرت قيام لِلَّهِ مىفرمايند و آن لِلّهى كه آن لِلّهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعههاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لِلّه، براى خدا.(ج7، ص36)
تفاوت قيام الهى و غيرالهى
بايد ما توجه داشتهباشيم كه اگر قيام للَّه شد پشتوانهاش هم اللَّه است. اگر شما براى خدا نهضت كرديد و براى اجراى احكام خداى تبارك و تعالى نهضت كرديد، خداى تبارك و تعالى هم باشماست. شما ملاحظه كردهايد كه از اوّل نهضت تاكنون چه علايم غيبى پيدا شدهاست و اين دليل بر اين است كه نهضت شما للَّه بوده است. از اوّل كه شما نهضت كرديد، هيچكس شايد احتمال اين معنا را نمىداد كه يك ملّتى كه نه نظامى هستند و نه تدريب نظامى دارند و نه اسلحه دارند و نه ساز و برگ جنگى دارند، اينها بر يك قدرتى كه داراى همه چيز بود غلبه كنند. هيچ همچو احتمالى در دنيا داده نمىشد. اشخاص زيادى مىگفتند، از خود ما هم، از خود ملّت ايران هم اشخاص سياسى، متفكر مىگفتند كه اين يك امر نشدنى است و نمىشود كه با دست خالى در مقابل يك همچو قدرتى قيام كرد، جز اينكه يك كشتهاى بدهيم واثرى نداشتهباشد، نتيجهاى حاصل نمىشود.(ج 13، ص32)
قيام براى خدا خسران ندارد
قيام اگر للَّه هست، براى خداست، قيام للَّه هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توى آن نيست. قيامهاى براى دنيا دو رو دارد، يك رويش ضرر است، يك رويش نفع است.(ج3، ص202)
اهداف و ضرورت سازنده
ملت ايران امروز، براى همين معنا كه اسلام را زنده كند و احكام اسلام را زندهكند قيام كردهاست و قيامى كردهاست كه در تاريخ اسلام در تاريخ ايران سابقه ندارد.(ج22، ص128)
ملّت ما براى خدا قيام كردهاست
از هيچ يك از قدرتهايى كه در عالم هستند و ارعاب مىكنند ملت ما را، ما نمىترسيم براى اينكه ما براى خدا قيام كرديم، ملت ما براى خدا قيام كردهاست و ملتى كه براى خدا قيام كند از هيچ چيز نمىترسد و آسيب نمىبيند و خدا با شماست و نگهدار شما.(صحيفه نور، ج13، ص29)
قرآن دستور جنگ با منحرفين را دادهاست
آياتى كه در قتال وارد شده در قرآن؛ در مقاتله و جنگ وارد شده يكى دو تا نيست. آياتى كه در جنگ وارد شده و دستور به اينكه برويد جنگ بكنيد، برويد. قيام بكنيد، برويد اينها را سرجاى خودشان بنشينيد. همه با همه قتال بكنيد، با همه، منحرفين قتال بكنيد، دستورى است كه حالا هم براى ما هست؛ منتها حال ما اسباب قتال به آن معنا نداريم، اما اسباب اين معنا كه ما ملتها را بيدار بكنيم؛ ملتها را آشنا بكنيم به وضع مسلمين، به وضع روحانين [داريم].(آيين انقلاب اسلامى، ص434 (28/7/57))
منطق انبياء: در برخورد با كفار
اگر اين طور بود پيغمبر هم مىنشست توى مسجدش و نماز مىخواند. چرا از اوّل عمرش تا آخر زحمت كشيد، جنگ كرد، زد و خورد كرد، شكست خورد، شكست داد تا مسائل را آن قدرى كه مىتوانست عمل كرد. اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كار به اين كارها نداشتهباشند. بنشينند توى خانههايشان و كار به كسى نداشتهباشند.
بىطرف باشند. كارى ما به اين كارها نداريم اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمىرفت سراغ موسى، موسى نمىرفت سراغ فرعون، اگر نطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمىرفت هجمه كند بر آنها، پغمبر اين كار را نمىكرد، منطق انبيا اين نيست، منطق انبيا اين است كه «اشدا» بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضدبشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند، و آن شدت هم رحمت است بر آنها.(صحيفه نور، ج19، ص96)
سيره معصومين: در برخورد با طاغوت
ما مفتخريم كه ائمه معصومين: در راه تعالى دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكى از ابعاد آن است در حبس و تبعيد بسر برده و عاقبت در راه براندازى حكومتهاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند.(صحيفه نور، ج21، ص171)
شيوههاى مبارزه
انبيا در تبليغاتشان ابتدائاً يك بودند، موسى عليه السلام يك نفر بود، رسول اكرم صلى الله عليه و آله اوّل كه مأمور شد، خودش تنها مأمور شد «قم فانذر» نهضت كن و مردم را دعوت كن، دعوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز كه اعلام نبوت فرمود، يك زن و يك بچه به تو ايمان آورد لكن استقامت كه لازمه رهبرى انبياء گرام است به طور كامل در رسول اكرم بود «فاستقم كما امرت» نهضت كن و استقامت كن، اين دو خاصيت دو پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت: قيام و استقامت. اين استقامت موجب شد كه با اينكه هيچ در دست نداشت و تمام قواى قدرتمندان برخلاف او بود به طورى كه در مكه نمىتوانست به طور علن دعوت كند لكن مأيوس نمىشد از اينكه نمىتواند علناً مردم را دعوت كند، مأيوس نبود، دعوت زيرزمين بود يكى يكىها را به خود جذب كرد تا وقتى كه تشريف بردن به مدينه مأمور شدند كه مردم را دعوت كنند به قيام بل انما اعظكم بواحده ان تقوموا للَّه در اينجا دعوت به قيام است، دعوت به قيام جمع است و مهم قيام للَّه است براى خدا.(صحيفه نور، ج6، ص141)
كوشش كنيم كه وابسته نباشيم
اول [مردم] بيدار شدند، با نطق ناطقين، نويسندگان، بيدارشدند يعنى نويسندگان متعهد، بعد كه بيدار شدند اداره كردند، خواستند، دنبال اراده و خواست قيام حاصل شد و ديديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مىشود. ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى اسلامى باشد، اين را خواست و اين شد، البته نمىگويم كه الان ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم، لكن اين را مىگويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد آن رفت از بين و دست آن ابرقدرتها كوتاه شد از مملكت و ما الان در اول قدم هستيم و بايد كوشش كنيم. همه كوشش كنيم. همه ملت كوشش كنند، هركس در هر جا كه هست كوشش كند و كوششاش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. (صحيفه نور، ج13، ص285)
دست رد بر سينه دشمن بزنيد
شماها بايد در سرتاسر كشور، جوانها و پيرها و زنها و مردها و كودكان بايد با اجتماعات خودتان و با حضور خودتان در صحنه، دست قدرتهاى بزرگ را همانطور كه قطع كردهايد، اجازه ندهيد كه ثانياً بتوانند در اين كشور يك كارى انجام بدهند الان هم شما مورد هجوم هستيد و بيشتر مورد تبليغات سوء و توطئههايى كه در سرتاسر كشور هست، ملت ما مورد اين تبليغات هست، لكن اين اجتماعات شما در مسائل اسلام و در مسائل كشور دست رد به سينه تمام توطئهگرها و تمام اجانب كه باز چنگ و دندانشان را تيز كردند كه كشور شما را مثل سابق به غارت ببرند، دست رد به سينه اينها خواهيدزد.(صحيفه نور، ج14، ص180)
مردم بايد پاى انقلاب بايستند و آن را به آخر برسانند
مهم اين است كه انقلاب اسلامى ما انقلابى است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كردهاند و مردم بايد آن را به آخر برسانند، مردم قيام كردهاند، شاه را بيرون كرده و رژيم او را سرنگون نموده و نظام اسلامى را كه به نفع مستضعفين است جايگزين آن كردهاند، پس، مردم بايد پاى كارى كه كردهاند بايستند. هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بيشتر و بزرگتر است.(صحيفه نور، ج19، ص59)
مبارزه با ابرقدرتها
ملتهاى مسلمان بايد اصل را بر دشمنى و فريب ابرقدرتها با خود بگذراند، مگر اينكه خلاف عينى و عملى آن را مشاهده و لمس و باور نمايند. ما به حبل ولايت خدا و پيامبر و ائمه: چنگ زدهايم و جداً بايد از هر آنچه غير رضايت آنان است، متنفر و بيگانه باشيم و از اين بيگانگى هم بر خود فخر و مباهات كنيم.(ج21، ص9)
ضرورت وحدت براى مقابله با ابرقدرتها
تمام برادرهاى ايمانى كه خداوند تعالى در قرآن كريم آنها را برادر خوانده است توجه كنند به اينكه اگر اين نقطه بروز مخالفت با همه ابرقدرتها خداى نخواسته آسيب ببيند، اسلام تا سالهاى طولانى منزوى خواهدشد.(ج15، ص117)